یارب، تو حاضری که ز دستش چه میکشم؟


وز عشوه های نرگس مستش چه میکشم؟

صد نوبت آزمودم و جز بند دل نبود


دیگر کمند زلف چو شستش چه میکشم؟

چون آهوان به حکم خطا حلق خویشتن


در حلقه های سنبل پستش چه میکشم؟

گفتم: به دامنش بکشم گرد از آسمان


چون گرد بر ضمیر نشستش چه می کشم؟

چندین هزار جو و جفا زان دهن، که نیست


از بهر یک دو بوسه که هستش، چه میکشم؟

خونم ز دل گشود و برویم ببست در


بنگر که: از گشاد وز بستش چه میکشم؟

ایدل، ندیده ای، برو از اوحدی بپرس


تا از دو لعل کینه پرستش چه میکشم؟